خوب من ،
هنر در فاصله هاست...
زیاد نزدیک به هم می سوزیم و زیاد دور از هم یخ میزنیم.
تو ، نباید آن کسی باشی که من میخواهم و من نباید آن کسی باشم که تو میخواهی.
کسی که تو از من میخواهی بسازی یا کمبودهایت هستند یا آرزوهایت.
من باید بهترین خود باشم برای تو و تو باید بهترین خودت باشی و بشوی برای من...
خوب من ،هنر عشق در پیوند تفاوت هاست و معجزه اش نادیده گرفتن کمبودها...زندگی ست دیگر...
همیشه که همه رنگهایش جور نیست ، همه سازهایش کوک نیست،
باید یاد گرفت با هر سازش رقصید ، حتی با ناکوک ترین ناکوکش ،
اصلا رنگ و رقص و ساز کوکش را فراموش کن ،
حواست باشد به این روزهایی که دیگر بر نمی گردد ،
به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند،
به این سالها که به سرعت برف گذشتند ، به جوانی که رفت ،میانسالی که میرود ، حواست باشد به کوتاهی زندگی، به زمستانی که رفت ، بهاری که دارد تمام می شود...کم کم ، ریز ریز ، آرام آرام ، نم نمک...
زندگی به همین آسانی می گذرد .
ابرهای آسمان زندگی گاهی می بارد گاهی هم صاف است،
بدون ابر بدون بارندگی...
نظرات شما عزیزان: